◾نوحه سینهزنی
◾بازگشت کاروان به مدینه
◾بنداول
در مدینه دوباره گشته غوغای محشر
کاروان تا رسیده بین شهر پیمبر
تا که جان بر لب آمد
از سفر زینب آمد(۲)
واغریبا غریبا(۳)
◾بنددوم
از سفر زینب آمد بی علمدار لشکر
بی علی اکبر و بی قاسم و بی برادر
گوید ای مادر من
بین دو چشم تر من(۲)
واغریبا غریبا(۳)
◾بندسوم
گوید ای مادر من بین دو چشم تر من
با لب تشنه کشته گشته تاج سرمن
آمدم بی حسینت
آن ضیاء دو عینت(۲)
واغریبا غریبا(۳)
- سه شنبه
- 30
- مهر
- 1398
- ساعت
- 7:24
- نوشته شده توسط
- م-مطلق
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه