صیدم و با دیدن صیاد گفتم یا رضا
تا گره در کار من افتاد گفتم یا رضا
آرزوی دیدن کرب و بلا را داشتم
رفتم و در صحن گوهر شاد گفتم یا رضا
همصدا با کل عالم ، از دم باب الجواد
تا کنار پنجره فولاد گفتم یا رضا
گریه و لبخند من از گریه و لبخند اوست
در شهادت چون شب میلاد گفتم یا رضا
عارفی درس جنون می گفت اما آخرش
جای هر چیزی که یادم داد گفتم یا رضا
روبه روی پنجره فولاد بودم ، ناگهان
با شفای کور مادر زاد گفتم یا رضا
- سه شنبه
- 30
- مهر
- 1398
- ساعت
- 11:55
- نوشته شده توسط
- احسان نرگسی
- شاعر:
-
احسان نرگسی رضاپور
ارسال دیدگاه