هستی تو یا پیمبر،مظهر حی داور
از لطف حق تویی تو،شفیع روز محشر
محمدا محمد۴
تو گلبن ولایی،حضرت مصطفایی
تا صف محشر آقا،بر همه مقتدایی
محمدا محمد۴
ای خاتم رسالت،جان ها همه فدایت
از لطف خاص سرمد،بر لب بود نوایت
محمدا محمد۴
مدینه ات بهشتم،مهر تو در سرشتم
نام قشنگت آقا،بر قلب خود نوشتم
محمدا محمد۴
گر خوار و بی نوایم،لبریز از ولایم
آقا به حق زهرا،امشب نما دعایم
محمدا محمد۴
عمری کنار خوان،کرامتت نشستم
یا مصطفی گرفتی،از کرمت تو دستم
محمدا محمد۴
از تو رسد به عالم،جود و سخا و رحمت
تویی به روز محشر،شفیع کل امت
محمدا محمد۴
از بس که دلپذیری،آقا تو بی نظیری
با اذن حی داور،ما را تو می پذیری
محمدا محمد۴
از دست دشمن و دوست،آزار دیده ای تو
زخم زبان و دشنام،بارها شنیده ای تو
محمدا محمد۴
مردم بی همیت،از بس بدند و پستند
از راه ظلم و کینه،دندان تو شکستند
محمدا محمد۴
آخر گل رسالت،راحت شدی ز غم ها
از این جهان فانی،رفتی به سوی عقبی
محمدا محمد۴
ای خوب بی قرینه،هستی سرور سینه
ریزد سرشک دیده،در ماتمت مدینه
محمدا محمد۴
بزم عزایت آقا،در همه جا به پا شد
زین داغ و این مصیبت،مدینه کربلا شد
محمدا محمد۴
مدینه غرق ماتم،دل ها شده پر از غم
از غم داغ احمد،صبر علی شده کم
محمدا محمد۴
گفتی به روی منبر،ای مردم مسلمان
این یادگاری از من،هم عترت است و قرآن
محمدا محمد۴
بعد از تو یا محمد،آتش زدند به خانه
بر پاره ی تن تو،زدند به تازیانه
محمدا محمد۴
بعد از تو بهر بیعت،دست علی را بستند
پهلوی دخترت را،به پشت در شکستند
محمدا محمد۴
بعد از تو دشمنت بر،زخم علی نمک زد
به پیش چشم حیدر،فاطمه را کتک زد
محمدا محمد۴
فقط خدا گواه است،به پشت در چه ها شد
فاطمه دیده گریان،محسن او فدا شد
محمدا محمد۴
- چهارشنبه
- 1
- آبان
- 1398
- ساعت
- 13:4
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه