در گلستان ولا نور دل حضرت طاهایی
هشتم خورشید ولا نور خدا کعبه ی دل هایی
نور حی مبین تویی،شمس روی زمین تویی
در دل شیعه تا به حشر،نور حق الیقین تویی
بدرالدجایی تو
شمس الضحایی تو
رضا رضاجانم۲
صحن و ایوان تو بر شیعه ی تو دارالشفا باشد
هر کس آید سوی تو از کرمت حاجت روا باشد
صحن تو جنه العلاست،بهر شیعه چو کربلاست
بس که خوبی و مهربان،کار تو یا رضا عطاست
تویی حبیب ما
تنها طبیب ما
رضا رضاجانم۲
امشب یاد غم تو ماتم تو من دیده گریانم
اشک غم از بصرم یاد غمت ریزد ز چشمانم
ای گل گلشن ولا،کشته ی کینه و جفا
در خراسان به یاد تو،بزم ماتم شده به پا
غریب و مظلومی
ز کینه مسمومی
رضا رضاجانم۲
قصر مأمون دغا از ره کین شد قتلگاه تو
جان عالم به فدای تو و آن ناله و آه تو
از ره کینه ی ستم،گشته مأمون قاتل تو
زهر کینه ی دشمنت،زد شرر بر حاصل تو
ز کینه پژمردی
زهر ستم خوردی
رضا رضاجانم۲
اثر کرد زهر جفا بر بدنت ز پا تو افتادی
در آغوش پسرت نور دلت رضا جان دادی
بر در حجره نظرت،آمده نور بصرت
شد ز دیدار روی تو،دیده ی گریان پسرت
شدی فدای دین
جواد شده غمگین
رضا رضاجانم۲
از سوز داغ غم تو پسرت ریزد سرشک غم
می نالد سوزد و گرید ز غمت نشسته در ماتم
زین مصیبت جواد تو،خون شده از غم دل او
سوز داغ تو یا رضا،زد شرر بر حاصل او
دل پسر خون شد
گریان و محزون شد
رضا رضاجانم۲
تشییع پیکر تو بوده رضا روی دوش یاران
پیکر پاک تو در شهر خراسان شده گلباران
کربلا جد تو حسین،پیکرش مانده روی خاک
رأس پاکش به نیزه ها،غرق خون جسم چاک چاک
خواهر او زینب
جانش بود بر لب
رضا رضاجانم۲
- پنج شنبه
- 2
- آبان
- 1398
- ساعت
- 11:16
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه