چه غریبونه گوشه ی خونه
داری از دست خواهرت میری
تو چهل ساله خون دل خوردی
دیگه از زنده بودنت سیری
چهل سال آزگاره
غرورت جریحه داره
یاد ماجرای کوچه
رو زخمت نمک میذاره
غریب تری، فدای اشکای چشات
داری میری، بمیره خواهرت برات
بنددوم
غمه سیلی و چادر خاکی
عمریه ذره ذره آبت کرد
دیدن میخ و شعله ی آتیش
توی کابوس شب ،عذابت کرد
تمومی نداره این غم
وجودت میسوزه کم کم
بمیرم که از غریبی
نداری تو خونه محرم
فدا غمات....غریب مادری داداش
تو از بابات....خیلی غریب تری داداش
بندسوم
دوباره وا کن چشاتو داداش
خواهرت داره نصفه جون میشه
من بمیرم که پشت هر سرفه
دهنت غرق لخته خون میشه
الهی دعام بگیره
تو خوب شی نگو که دیره
چه سخته داداش ببینم
که سهمت بارون تیره
بمون کمی...این دم آخری حسن
پراز غمی...برا حسین بی کفن
سبک
کربلایی سعید حمیدیانفر
- شنبه
- 4
- آبان
- 1398
- ساعت
- 10:39
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عالیه رجبی
ارسال دیدگاه