من گدای دوره گردم کن نظر بر روی زردم
گرچه دورم از مدینه من فراموشت نکردم
فاطمه جان فاطمه جان
ای همیشه افتخارم من به گلزار تو خارم
فاطمه جان دردوعالم مهروحبت اعتبارم
فاطمه جان فاطمه جان
گر گدایی بی بهایم حب تو داده صفایم
امشب ازجودوکرامت فاطمه جان کن دعایم
فاطمه جان فاطمه جان
ای همیشه تکیه گاهم آمدم بر تو پناهم
همسر شاه ولایت از کرم بنما نگاهم
فاطمه جان فاطمه جان
ای در عالم بی قرینه بر همه امّت سفینه
تا نفس آیدزسینه سوزم از داغ مدینه
فاطمه جان فاطمه جان
نانجیبان سقیفه دست حیدر را ببستند
پیش چشم کودکانت بازوودستت شکستند
فاطمه جان فاطمه جان
دشمن دین ظالمانه آتش کین زدبه خانه
کرد جدا دست تو را از مرتضی با تازیانه
فاطمه جان فاطمه جان
آن حرامی زد ز کینه صورتت را رنگ نیلی
روی چون برگ گل توشدکبودازضرب سیلی
فاطمه جان فاطمه
- پنج شنبه
- 7
- آذر
- 1398
- ساعت
- 15:23
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه