شعر ولادت حضرت امام جعفر صادق(ع)
دلا امشب سبو را پر ز مي كن
حريم منزل و ميخانه طي كن
به حق امشب كه حق من را ندا داد
تو را نرخي فزونتر از طلا داد
خم از ابروي ما يكباره وا كرد
ميان ميكده ما را رها كرد
به جان تشنهام آب سبو داد
مرا با ساقي و ميخانه خو داد
درون سينهام مِهري نهان كرد
كه وصف حال او كي ميتوان كرد
بگفتا آيد از اين در نگاري
كه دارد عاشقان بيشماري
مسیحایی دم و یوسف نگاه ست
به دنیا و به عقبایت پناه ست
كنون ساقي و من بر يك قراريم
خمارِ مقدمِ سبزِ نگاريم
***
درون ميكده هر كس به دستي
قدح را پر نموده بهرِ مستي
ولي ناگه تمام هستي آمد
كمالِ لحظههاي مستي آمد
پياله دست من، دستش سبويي
نسيمِ عاشقي آمد چه بويي
خدايا آن كه گفتي رخ عيان كرد
تمام غصههايم را نهان كرد
خدايا آن كه گفتي، بُرد هوشم
ز دستی غیرِ او باده ننوشم
چرا كه پير ميخانه فقط اوست
شرابِ عشق و پيمانه فقط اوست
***
قلندرگونه بايد رو به او كرد
براي ديدنش صدها وضو كرد
همه، عالم شده ديوانهي او
منم مستِ ميِ ميخانهي او
دگر مي از كفِ ساقي نگيرم
سراغي از ميِ باقي نگيرم
چرا؟ چون کامِ فطرس گشته لایق
بنوشد از خُمِ صهباي صادق
- سه شنبه
- 12
- آذر
- 1398
- ساعت
- 16:41
- نوشته شده توسط
- حسن فطرس
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه