رسید لحظه ی آخر خدا به خیر کند
رمق نمانده به پیکر خدا به خیر کند
به زینبش چقدر زیر لب سفارش کرد
وداع و بوسه به حنجر خدا به خیر کند
کمک گرفت ز فضه که رو بگرداند
مگر شکسته شده سر خدا به خیر کند
میان کوچه گمانم شکسته شد سر او
ز ضربه های مکرر خدا به خیر کند
غلاف رفت به بالا،سر علی پایین
رسید قند کافر خدا به خیر کند
مغیره می زد و یک تن نگفت در کوچه
مزن مقابل دختر خدا به خیر کند
یکی نگفت که آبستن است مادر ما
میان شعله ی آذر خدا به خیر کند
ز یک لگد،به دو پهلو رسید آسیبش
یکی به پهلوی مادر خدا به خیر کند
امان ز پهلوی دوم که محسنش له شد
دو دست بسته ی حیدر خدا به خیر کند
شکست پهلویش اما،دلیل خون ریزی
شکاف و تیزی خنجر خدا به خیر کند
دری که سوخت چنان روی فاطمه افتاد
که سوخت قلب پیمبر خدا به خیر کند
برای بردن حیدر،چهل نفر نامرد
عبور کرده از آن در خدا به خیر کند
اگر که در شده حائل به پیکر زهرا
امان ز حمله ی لشکر خدا به خیر کند
ولی حسین تنش مستقیم پا می خورد
به پیش دیده ی خواهر خدا به خیر کند
*******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج
- شنبه
- 7
- دی
- 1398
- ساعت
- 1:20
- نوشته شده توسط
- هاشمی
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه