بابانگربر دخت غریبت زهرای اطهر
بعدازتو گشتم غریب وتنها همراه حیدر
بابا غریبم (۳)
آمده ام تا درد دل خود با تو بگویم
بعد تو بابا بادرد و رنج و غم روبرویم
بابا غریبم
من که به بحر دین تو هستم در یگانه
از خانه ی من بعد از شما زد آتش زبانه
بابا غریبم
با لگد ازکین مردم بی دین در را شکستند
پهلوی من را در پشت آن در بابا شکستند
بابا غریبم
در پشت آن در با ناله و با صوت حزینی
بنگر به حالم بشکسته بالم فضه خذینی
بابا غریبم
بابا گل من در پشت در از شاخه جدا شد
محسن مظلوم در راه قرآن جانش فدا شد
بابا غریبم
دشمن قران مرا ز کینه زد بی بهانه
گاهی به بازو گاهی به شانه با تازیانه
بابا غریبم
در خانه ی من آن رهروان ظلم و ضلالت
زاینهمه محنت خون کرده قلب دخت رسالت
بابا غریبم
بابا پس از تو همراه حیدر غم شد نصیبم
زینهمه ظلم و ستم پدرجان من بی شکیبم
بابا غریبم
- پنج شنبه
- 12
- دی
- 1398
- ساعت
- 13:5
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه