مرو ای نور چشم و جان حیدر
مروای دختر پاک پیمبر
نگر حیدر شده تنهای تنها
مرو از پیش من ای دخت طاها
نگر یا فاطمه بر حال زینب
که روز دخترت گشته چنان شب
ببین اشک حسن نور دو عینم
کنار بسترت گرید حسینم
شرر زد اشک تو بر تار و پودم
مکن ناله توای یاس کبودم
مرو ای بانوی پهلو شکسته
علی غمگین کنار تو نشسته
وصیت کردی و خون شد دل من
شرر زد این سخن بر حاصل من
نگر بر این همه رنج و ملالم
مگو بر من که حیدر کن حلالم
مروایهمسر قامت خمیده
کسی چون تو غم دوران ندیده
چه ها دیدی پس از داغ پیمبر
چه شد یا فاطمه در پشت آن در
چگونه در،زظلم وکینه واشد
شدی نقش زمین محسن فدا شد
چرا با سوز و آهنگ حزینی
بگفتی پشت در فضه خذینی
چرا ای یاس من پژمرده ای تو
درون بسترت افسردهای تو
شده بیت الحزن کاشانه ی تو
تو شمعی وعلی پروانه ی تو
اگرچه از ستم قامت کمانی
چه گردد فاطمه پیشم بمانی
مروای یاور و همسنگر من
مرو ای دختر پیغمبر من
- جمعه
- 13
- دی
- 1398
- ساعت
- 12:3
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه