تویی بانوی خانه ام فاطمه
مرو تو ز کاشانه ام فاطمه
تویی بود و هستم روی تو ز دستم
مرو فاطمه
ببین همسر تو چه تنها شده
دگر همنشین به غم ها شده
تو ای همسر من مرو از بر من
مرو فاطمه
گل من از این زندگی خسته ام
نگر بر من و قلب شکسته ام
الا ای حبیبم نگر بی شکیبم
مرو فاطمه
به جایم نمودی تو زهرا خطر
فتادی به جای علی پشت در
تو داری کسالت کشم من خجالت
مرو فاطمه
ببین همسرت گشته خانه نشین
ز سوز غمت گشته ام دل غمین
شده کم توانم به تو بسته جانم
مرو فاطمه
کجا میروی ماه رخشنده ام
عزیز دلم از تو شرمنده ام
نگه کن به حالم نگو کن حلالم
مرو فاطمه
از این غصه و غم دل من شکست
درون دلم سوز و غم حجله بست
نگر اضطرابم غمت کرده آبم
مرو فاطمه
نگر روزحیدر چنان شب شده
حسینت پریشان زینب شده
شده غم نصیبم غریبم غریبم
مرو فاطمه
- جمعه
- 13
- دی
- 1398
- ساعت
- 12:4
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه