شعله ی در می رود تا در خلد برین
کوثر و ماء معین کس نشنیدست چنین
باب بهشت علا سوخته از این جفا
سوز دخان میدرد شهپر روح الامین
از نفس ام اب شیر خدا در تعب
سینه سوزان او مخزن اسرار دین
از رخ گلگون او تیره فروغ سما
ابر کبودی نگر بر رخ آن مه جبین
ناله طفلان بلند شیر خدا درکمند
گله رو به دلان چیره به سلطان دین
از شرر اهرمن کس نتوان گفت سخن
سوز حسین و حسن کرده جهانی غمین
- یکشنبه
- 29
- دی
- 1398
- ساعت
- 12:39
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا توحیدی
ارسال دیدگاه