بستری یاور ِ حیدر*مثلِ لاله شدی پرپر
حورایِ پیغمبر
گشته حیدر پرستارت
گریه شد روز و شب کارت
منتظر تا عجل آید به دیدارت
فاطمه جان مرو زهرا
برده غمها توانت را*بسته ام استخوانت را
واکن لبانت را
دلخوشم با صدای تو
برده صبرم دعای تو
من نشد تا کنم کاری برایِ تو
فاطمه جان مرو زهرا
از چه اینگونه خاموشی*صورتت را تو می پوشی
دائم توبی هوشی
جای سیلی به روی تو
گریه آب وضوی تو
مانده از کوچه بُغضی درگلوی تو
فاطمه جان مرو زهرا
- دوشنبه
- 30
- دی
- 1398
- ساعت
- 10:49
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه