◾ایام فاطمیه
شهادتحضرت زهرا(س)
کوچهای تنگ و مادری خسته
همرهش کودکی که پیوسته
گریه میکرد و دمبهدم میگفت
آه...از این غرور بشکسته
دست در دست مادرش بوده
چون دخیلیکه برحرم بسته
ضرب دست و ضخامت دیوار
سربشکسته دیدهیخونبار
شرح این ماجرا چه میپرسی؟
بارش هر بلا چه میپرسی؟
پیش چشمان کودکی در راه
مادری شد فدا چه میپرسی؟
کل قرآن فتاده برخاک، از ....
کوثر و هلاتی چه میپرسی؟
به تقاص علی یهود آمد
قوت دست هرچهبود آمد
چادری زیر دست و پا گم شد
گوشواره دگر چرا گم شد؟
روی خاک سیاه میگویی
از چه رو عرش کبریا گم شد؟
بی هوا فاطمه کتک خورد و
دیدم آنجا که بی هوا گم شد
لکنت افتاده بر زبان حسن!
تب فتاده دگر بجان حسن
هرچهزینغصهگویمتکمنیست؟
گریهی کودکانهام غم نیست؟
اشک تا صبح محشر ار ریزم
چشم من چشمههای زمزم نیست؟
نوحهخوان گفت مادری افتاد
سینه زن نوحهات همین دم نیست؟
بارشیشه به یک لگد افتاد
فاطمه بر زمین چه بد افتاد
داد میزد نزن نزن مُردم
گفتمادر،حسنحسن مُردم
بالوپربستهمرغ این چمنم
بین این باغ و این چمن مُردم
دیدجانش بهلب رسیده کهگفت
یاعلی یا ابالحسن مُردم
معجرش خونی و تنش گلگون
تیره گردیده از غمش گردون
حرف معجر زدم دلم لرزید
خواهری پیکری به مقتل دید
گفت در زیر آفتاب افتادی؟
ناگهان بانگ آشنا بشنید...
یا اُخَّیَه بیا بیا زینب
رفتوگلبوسه از گلویش چید
معجرشغرقخونوخاکیشد
شمراز گریههاش شاکی شد
شمرآمد ز قتلگه بیرون
داشت در دامنشسری گلگون
خشم از چهرهاش هویدا بود
از غضب هردوچشم او پرخون
زانوانش به لرزه افتاده
لعنتی در میان این هامون
یا بُنَّیَ بُنَّیَ بشنیده
پیش آن حنجری که ببریده
- سه شنبه
- 8
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 10:51
- نوشته شده توسط
- م-مطلق
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه