بند اول
مادر دریای ادب
شیرزنی از قوم عرب
فاطمه ی ام البنین
که شد یه روزی بی بنین
توی صحرای کربلا وای
دونه دونه گلاشو چیدن
همه ی دلخوشیش قمر بود
قمرش رو به خون کشیدن
همه امیدش به حسین بود
که حسینش رو سر بریدن
خبر آوردن،پسر نداری
دیگه تو باغِت،ثمر نداری
دیگه سایه ی،رو سر نداری
حسین نداری،قمر نداری
ام بی بنین وای
بند دوم
داره میباره مثه ابر
کنار اون چهار تا قبر
فاطمه ی امالبنین
که شد یه روزی بی بنین
روی خاک بقیع نشسته
خاکارو رو سرش میریزه
میگه آی دنیا میدونستی
که حسینم برام عزیزه
اما کاری کردی که باشه
طعمه ی خنجری که تیزه
خبر آوردن،سوی مدینه
نشسته بود شمر،به روی سینه
سرو برید از،قفا با کینه
مادر میبینه،خواهر میبینه
واویلا حسین وای
بند سوم
روی زمین دست قلم
چی شده افتاده علم
پیکرتو صد پاره شد
برادرت بیچاره شد
اومدم بالای سر تو
شده زخمی بال و پر تو
میگیره قلب خیمه هامون
با نفس های آخر تو
نرو از پیش ما ابالفضل
میگه با ناله خواهر تو
خون تو ریخته،رو دل صحرا
هجوم آوردن،سر تو اعدا
تو پر زدی از،کنار دریا
برا تو گریه،میکنه زهرا
واویلا ابالفضل
۱۳۹۸/۱۱/۱۳
- یکشنبه
- 13
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 9:18
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیرحسین سلطانی
ارسال دیدگاه