در عزایت فَلک عزادار است
دردِ هجرت، مَلک گرفتار است
ناله های دلِ پر از خونت
لحظه لحظه رضا خریدار است
خانه را مأمنی برایت نیست
همسر بی وفا تو را یار است
خنده های جفای ام الفضل
سینه ات را چو تیغِ آزار است
می زنی ناله از درون نای
آن چنان که نی از نوا زار است
بین حجره به خود چو می پیچی
فاطمه مادر از تو غمخوار است
یادِ مادر تو را کند گریان
ذکر مادر چو آخر کار است
جان دهی در هوای جد خود
کار قلبت سرشک خونبار است
شاعر: حسن فطرس
- چهارشنبه
- 19
- مهر
- 1391
- ساعت
- 4:6
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه