بند اول
خونوادم چقد محنت كشيدن
جلو چشمام دل از دنيا بريدن
كي ميدونه چرا حالم خرابه
شنيدن كي بود مانند ديدن
خودم ديدم خواهرم اتيش گرفت
خودم ديدم برادرم پر كشيد
توو مهموني كاشكي نبودم هيج وقت
خودم ديدم قامت عمم خميد
بند دوم
بعضي حرفا فقط باعث درده
حتي فكرش منو بيچاره كرده
توو اين چند ساله من سوالم اينه
يعني ديگه عمو برنميگرده؟
خودم ديدم عمود خيمه افتاد
خودم ديدم رباب توو خيمه جون داد
خودم ديدم يه مشك پاره پاره
خودم ديدم عمه چه حالي داره
بند سوم
واسه هيچ كس خدا نياره هيچ وقت
توو يه روز هر چي داشت ازش بگيرن
برا اون مادري كه كربلا بود
همه ي مادرا بايد بميرن
خودم ديدم گهواره رو ميبردن
جلو خيمه چقد زمين ميخوردن
خودم ديدم ربابو بين بازار
باحرفاشون چقد ميدادن آزار
- چهارشنبه
- 7
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 17:17
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سجاد محمدی
ارسال دیدگاه