در جسم جهان فیض بهارانم من
عالم چون زمین تشنه، بارانم من
در زهد دلیل پارسایان جهان
در عشق امام جان نثارانم من
فرزند حسین و زینت عبّادم
شایسته ترین سجده گذارانم من
با این همه منزلت ز سوز دل و جان
روشنگر بزم سوگوارانم من
چون لاله همیشه از جگر مىسوزم
چون شمع همیشه اشکبارانم من
من نور دل پیمبر و زهرایم
روشنگر بزم عترت طاهایم
افروختهتر ز شمع افروختهام
دل سوختهتر ز لاله صحرایم
با ذكر دعا و خطبه و اشك و پیام
من حافظ انقلاب عاشورایم
بیمار فتاده در دل آتش و خون
لب تشنه، خسته بر لب دریایم
آن طرفه شهید زندهام من كه به عمر
از تیغ جفا بریدهاند اعضایم
آنم كه به هر گام خطرها دیدم
در هر نفس از ستم شررها دیدم
با آن كه ز كربلا، دلم خونین بود
در شام همى خون جگرها دیدم
با آن كه به خاك و خون بدیم تنها
بر عرشه نیزه نیز، سرها دیدم
در باغ به خون نشسته كرببلا
افتاده، قلم قلم شجرها دیدم
یك سو، تن صد چاك پدرهاى شهید
یك سو، تن پامال پسرها دیدم
من دیدهام آنچه را كه دیدن سخت است
دیدن نه همین بلكه شنیدن سخت است
از ورطه طوفان زده آتش و خون
بر ساحل آرزو رسیدن سخت است
هفتاد و دو تن ز بهترین یاران را
دیدن به زمین و دل بریدن سخت است
بار غل و زنجیر چهل منزل راه
با پیكر تبدار كشیدن سخت است
جانبخش بود صداى قرآن اما
از رأس پدر به نى شنیدن سخت است
آن کس که امامتش به خون شد آغاز
وآن کس که خلیل کربلا بود منم ...
دردا که چه آورد قضا بر سر من
ای کاش نمىزاد مرا مادر من
شاعر:سید رضا موید
منبع:سایت شیعتی
- دوشنبه
- 6
- آذر
- 1391
- ساعت
- 7:42
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان
ارسال دیدگاه