چشمهای من شد از حال پر از تشویش، تر
از تو دلگیرم ولی گویا تو از من بیشتر
مُرّ قانون تو تازه سر به راهم کرده بود
عافیت کرده مرا هم مصلحت اندیش تر
مدتی تنگ هوای روضه های هیئتم
گرچه دلریشم، از این حس خودم دلریش تر
قلب من مات تو شد، چشمم به عکس گنبدت
ظاهراً هستند چشم و دل به هم، هم کیش تر
خواب دیدم در حرم دارم صفایی میکنم
خواب بود، اما دلم افتاد از من پیشتر
کفشهایم را به کشوانیه دادم سوختم
گونه ام شد از همان بحبوحه ی تفتیش، تر
روضه میخواندم سرازیری باب القبله ات
روضه می خواندم که زهرا را کنم راضیش تر
مادرت گودال آمد، خورد با زانو زمین
دید رگهای تو افتاده به دست نیشتر
- دوشنبه
- 19
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 11:5
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مظاهر کثیری نژاد
ارسال دیدگاه