زندانی غریب ما افتاده در کنج قفس
ازرنج ودردوغصه ها افتاده اوز نفس
روزه دارحریم عشق خون گردیده جگرش
درلحظه های آخرش افتاده یادپسرش افتاده دگر ز نفس
با گریه به کنج قفس
ذکرلبش خداست
خون گشته دلش زستم
از زهر ستم شده خم
ذکر لبش خداست
هر روزه روزه بوده و ظلم سندی فزون شده
ازاینهمه ستم دل موسی بن جعفر خون شده
از ظلم وکینه ی عدو قلب خونش شکسته است
در انتظار دیدن روی رضا نشسته است
گوید که رضا پسرم
سوزد دل و منتظرم
بابا بیا بیا
خون گشته دگر جگرم
یک لحظه بیا به برم
بابا بیا بیا
پیکرپاک اوسه روز مانده برروی زمین
قلب شیعه چنان رضا ازداغش گشته غمین
آخر پیکر پاک او تشیع جنازه شده
اما تشییع جد او با نعل تازه شده
رفته روی نی سر او
خون شد دل خواهر او
ای وای از این ستم
صد پاره بگشته تنش
خون بدنش کفنش
ای وای از این ستم
- جمعه
- 1
- فروردین
- 1399
- ساعت
- 23:53
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه