• دوشنبه 17 اردیبهشت 03


شعر روز عاشورا (شب رسید و روز عاشورا گذشت)

8405
11

شب رسید و روز عاشورا گذشت   
سوختند آن خیمه و خرگاه را
در دل شب زینب بی خانمان 
ترک کرد آن سوخته خرگاه را
روی تل آمد بدل خوف و هراس
کرد پنهان در دل خود آه را
جانب میدان همی کردی نگاه   
 تا به بیند وضع قربانگاه را
نوجوانان را بخون آغشته دید  
هم بغارت رفته عز و جاه را
ناگهان اندر میان کشتگان
سار بانرا دید جوید شاه را
اهرمن قصد سلیمانکرده است
                                       تا ببرد  دست شاهنشاه را
نور مه او را کشد بر قتلگاه   
  تا بریزد خون ثارالله را
چاره را – از هر طرف مسدود کرد   
تا که برگرداند- آن گمراه را
رو بسوی آسمان کرد- اشگبار     
کاسمان پنهان کن امشب ماه را
لحظة رخسار مه را تیره ساز
ساربان تاگم نماید راه را
استاد ابوالقاسم مجتهد

  • سه شنبه
  • 25
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 17:1
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران