به نام نامي شاه جهان ابوفاضل
به نام ماه زمین و زمان ابوفاضل
به نام اسوه نام اوران ابوفاضل
به غيرت و شرف عشقمان ابوفاضل
بگو يكسيت فقط پهلوان ابوفاضل
ذخيره است براي حسين، ذُخر حسين
كلام شاه برايش تمامْ، نصب العين
قرينهء خود مولاست ابن ذوالقرنين
غضب نكرده ببين سجده ميكند صفين
به پاي جرأت شير جوان ابوفاضل
اُبُهتي ست در اين يل كه در قيامت نيست
شهامتي كه در او هست در شهامت نيست
قيامتي ست قيامش،شبيه قامت نيست!
پرِ ملك به بهاي پرِ علامت نيست
علم كشيم و جلو دارمان ابوفاضل
اگر كه باد بيفتد به گيسويش غوغاست
هزار نكته ي باريك تر ز مو اينجاست
عزيز ام بنين و سلاله ي زهراست
ادب كنيد علمدار سيدالشهداست
عزيز قلب همه خاندان ابوفاضل
هواي عشق قمر مثل گرد باد طبس
به سينه ام شده جا بي هوا شبيه نفس
از او جدا نشوم من ولو به قدر عدس
به روي برگ درختان يكي علي و سپس
نوشته است يكي در ميان ابوفاضل
به روي كعبه چه پر بار خطبه ميخواند
چقدر خوب و هدفدار خطبه ميخواند
حلال زاده علي وار خطبه ميخواند
شبيه حيدر كرار خطبه ميخواند
حسين عينِ علي و لسان ابوفاضل
نديده اند كسي را شبيه او شاكر
و رعد و برق نگاهش پديده اي نادر
نبرد اوست تجلي ذكر يا قادر
اگرچه از دم تيغش گذشته صد كافر
نكرده حمله به يك ناتوان ابوفاضل
همان خدا كه عصا را به دست موسي داد
همان كه قدرت احيا گري به عيسي داد
هرانچه داد براي رضای زهرا داد
تمام قدرت خود را خدا به سقا داد
خداست خالق و روزي رسان ابوفاضل
طلوع ماه فداي غروب خاموشش
بهشت نازِ علي اصغر است اغوشش
به سمت علقمه میرفت و مشک بر دوشش
صداي زينب كبري رسيد بر گوشش
که گفت ای به فداي تو جان ابوفاضل
چه خوش نشسته رديفم از اول مطلع
فداي نام ابوفاضلم كه از منبع
ببارد عشق بر اين سينه هاي لم يزرع
تو خود حديث مفصل بخوان از اين مصرع
كه بي نشان منم و لامكان ابوفاضل
- شنبه
- 23
- فروردین
- 1399
- ساعت
- 21:39
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عماد بهرامی
ارسال دیدگاه