• سه شنبه 15 آبان 03

 محسن راحت حق

متن شعر مناجات با خدا.. -(ای کاش می شد بندگی از سر بگیرم)

859

ای کاش می شد بندگی از سر بگیرم
از صاحبِ این ماه...چشمِ تر بگیرم
ماهِ خدا آمد ،رسیدم با تباهی...
ای کاش می شد تا دوباره پر بگیرم
دادم جوانی را ز کف با آرزوها
نابرده رنجم..آمدم تا زر بگیرم
تا کی به دنبالِ خرابی ..روسیاهی
من آمدم از درگهش بهتر بگیرم

آهی نباشد در بساطم وای بر من
کی می شود در دل چراغِ آیه ..روشن

ای کاش دریابی اسیرِ مبتلا را
بشنو ز حلقِ بنده ات شور و نوا را
با گردنی کج آمدم الغوث یا رب
دریاب این آلوده ی پُر از خطا را
بردار باری ڪه خراب است و..شکسته
قّدِ منِ دلواپسِ بی دست و پا را
خیلی ضعفم دستگیری کن خدایا
نگذار بر دوشم دمی بارِ بلا را

اغفر لنا یا ربنّا هستم پشیمان
دنیا شده دردیده ام مانند زندان

پاڪیزه ام کن ای خدا که روسیاهم
پستم اسیرم بنده ای غرقِ گناهم
کارِ تو باشد دستگیری ...جلوه ی عشق
دستی رسان بر یاری ام گم کرده راهم
از هرچه کردم توبه ای اللّه توبه..
تو خوب می دانی که مشتاقِ نگاهم
راهم بده آرام کن قلبِ شکسته
در دامنِ خود می دهی یارب پناهم؟

اغفرلنا این بنده را باید ببخشی
خوبی بدیها را خدا باید ببخشی

ای مهربان تر از پدر از مادرِ من
بنما ترّحم بر دو چشمانِ ترِ من
رانده شدم از کلّ درهایی که رفتم..
وا کن به رویم دربِ خانه دلبرِ من
خشکیده ام خشکیده تر از برگِ زردم
پُر کن ز جامِ اشک مولا ساغرِ من
جایی بده در بینِ دامانت خدایا
دستی بکش دستِ نوازش بر سرِ من

بارم بخر ای مهربان جانِ حسینت
اسمِ مرا بنده بخوان جانِ حسینت

  • دوشنبه
  • 25
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 22:10
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران