• سه شنبه 15 آبان 03

 امیر عباسی

شعر حکایت مشکل گشایی امیرالمؤمنین نقل شده در کتاب کبریت -(گاه گاهی دیده می شد اینچنین )

504

گاه گاهی دیده می شد اینچنین
که ولیّ حق ، امیرُالمومنین

آن به مُلک کون و امکان شهریار
می کِشَد در کوی و بَرزَن انتظار

زین عمل پرسیده می شد ، زان امام
او چنین می داد پاسخ بر عَوام

می کِشَم من انتظارِ خلق را
بلکه بر آنان شَوَم مشکل گشا

منتظر هستم که غمخواری کنم
یک مسلمان آید و یاری کنم

گریز روضه :point_down:

ای مسلمانان مگر آن نور عین
نَجل حیدر ، زادهٔ زهرا حسین

آیتِ دین ، مظهر قرآن نبود
سَروَرِ خِیلِ مسلمانان نبود

پس چرا در کربلا یاری نداشت
بِین مقتل یار و غمخواری نداشت

در کنارِ رود ، کامَش تشنه بود
همدمش تیغ و سِنان و دِشنه بود

از چه قلبش از جفا رنجیده بود؟
از چه رو لعل لبش خشکیده بود؟

روح و جان ، از قیدِ خاکش شد جدا
رأس او از جسم پاکش شد جدا

  • دوشنبه
  • 1
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 13:11
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران