ای ریشه سبز نخل ایمان
ای عصمت ذات حی سبحان
بشنیده نبی ز جسم پاکت
عطر خوش لاله های رضوان
حُسن تو بود مثال خورشید
بر مُلک وجود پَرتو افشان
مدح تو و یازده گل توست
آری همه آیه های قران
جان من روسیَه فدایت
ای جان رسول ، فاطمه جان
ای فجر و ضحی و شمس و تکویر
ای کوثر و هل اتی و فرقان
جاروکش آستان لطفت
جبریل چو خیل حور و غلمان
زهرا تو ملیکه ی وجودی
عبدی است به مُلک تو سلیمان
در ، درگهِ قرب حق مکانت
هستی به مقام توست حیران
هر کس به عزات اشک ریزد
در روز جزاست شاد و خندان
ای ارث تو از نبیِّ مُرسَل
قدِّ خم و اشک و قلب سوزان
کردی زِ امام پاسداری
با خطبه و سوز و چشم گریان
هر روز به همره حسینت
رفتی به حریم بیت الاحزان
اما زِ جفا خراب کردند
مأوای تو را زِ ظلم ، عُدوان
رفتی پس از آن ، پیاده ، هر روز
تا تربت حمزه زار و نالان
بر شِکوه گشوده ای لب خود
زان مردمِ از خدا گریزان
اینطور حدیثِ رنج کردی
کِی سیّد و سرور شهیدان
بنگر که علی غریب و تنهاست
زهرا شده مضطر و پریشان
بنگر که پس از عروج احمد
آن خصمِ لعین ، شکست پیمان
بنگر که عدو غدیر خم را
در جمع سقیفه کرد کِتمان
از یاری رهبرِ غریبم
من پانکشم به هیچ عنوان
در گلشن وحی بین آتش
خشکیده گل و لاله و ریحان
با هیزم و آتش و هیاهو
آمد به حریم قدس ، شیطان
بر دفتر مردی و شرافت
دشمن بکشید خط بُطلان
چون دید مرا به پشت آن در
دشمن به مغیره داد فرمان
از پای فکن گلِ علی را
بر زندگی اش بده تو پایان
از ضربه آن غلافِ شمشیر
من ناله زدم که ای پدر جان
بنگر که به دخترت چه ها شد
از جانب بندگان شیطان
ای فضه بیا مرا تو دریاب
پژمرده گلم بدست طوفان
من در ره یاری امامم
در سنگر دین گذشتم از جان
این است پیام سرخ عصمت
زهراست فدایی ولایت
- شنبه
- 6
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 20:55
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه