هفتمین شب یادِ تشنگیِ محشر میکنم
سختیِ آن روز را امروز باور میکنم
گریهام از قبر و تنهایی و وحشت کردن است
تا زمان باقی است پس گریه مکرر میکنم
نامهی اعمال من خالی است از صدق و وفا
لاجَرَم این ماه را به روزهها سر میکنم
وحشتِ روز قیامت خندههایم را گرفت
هر سحر میآیم و این دیده را تر میکنم
غرقِ عصیانم، ولی با لطفِ بی پایانِ تو
در میانِ روضهها خود را مطهر میکنم
گر چه رویم از گناهانم سیاه و تیره شد
یک حسین میگویم عالم را معطر میکنم
تشنگی این روزها من را به روضه وصل کرد
هفتمین شب گریه بر حلقومِ اصغر میکنم
- شنبه
- 13
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 17:46
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا باقریان
ارسال دیدگاه