• دوشنبه 3 دی 03

 محسن ناصحی

یا صاحب الزمان انتظار -(بهانه است ولی خب برای من کافی است)

539

بهانه است ولی خب برای من کافی است
همین که شعر مرا می بری به کنگره ها
همین که در دکور خانه ام دو تا تندیس
اضافه می شود  و می روی به خاطره ها

یکی دو تا غزل خوب ،، می شوی گاهی

فقط بمان و نیا تا تو را اضافه کنم
به انتظار مدرنی که شعر خواهد شد
مهم ، حضور تو در روزنامه ی شهر است
چقدر سوژه برایم می آوری با خود

حوادث یمن و جنگ شام هم بد نیست...

فقط اجازه بده وضعمان همین باشد
زمین خسته سر از آسمان درآورده است
چه عیب دارد اگر این رعیت خوشبخت
کنار نام تو از جنگ ، نان درآورده است

چه ساده در عوض آب ، نفت نوشیدیم

فقط بمان و نیا ، قول می دهم این شهر
برای نیمه ی شعبان شلوغ تر بشود
ظهور را به علائم چه احتیاجی بود
نیا که شادی ما پر فروغ تر بشود

چقدر روی بَنرها شکیل و خوش اسمی!!!

خودت بگو ؛ تو اگر آمدی به خانه ی ما
چگونه حوصله ی شهر ، با تو سر نرود ؟!!
 دلت چگونه می آید بیایی و مِن بعد
به جمکران تو این قوم رهگذر نرود

نیا ، سه شنبه برایت نماز خواهم خواند

چه فکر می کنی ای انتظار ناپایان
جدایی من و تو ماجرای یک شبه نیست
هزار سال پیاپی گذشت و دلخونی
هنوز کوچه ی ما آنچنان محجّبه نیست

گناه روسری ما به گردن باد است...

برای آنکه بیایی نیاز مبرم بود
که مرد و زن همه با هم کنار هم باشیم
همین که نام خیابانمان ولیعصر است
اجازه داد که در اختیار هم باشیم

اذان رسید و به دجّال اقتدا کردیم

 نوشته اند که هر چیز جای خود خوب است
مهم نبود که حتی به قهقرا بروم
نوشته اند که از جمعه استفاده کنم
کنار مهدیه گاهی به سینما بروم

جهان به خنده ی (بَت مَن) علاقمندم کرد


اراده کن که بیایی ولی تامل کن!
که رودها همه پابست ماهیان تواند
به غیر سیصدو چندین نفر که برگشتند
تمام مردم دنیا سپاهیان تواند

نیا که عطسه ی دنیا به صبر فرمان داد

  • یکشنبه
  • 14
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 10:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران