سلسلۀ زلف یار حبل متین خداست
هر که ورا معتصم پاک و بری از خطاست
.
ساقی دربار عشق جام طهور ی به لب
آنکه می از او خورد شامل لطف و عطاست
.
فرقت او درد و غم من به وصالش خوشم
بر دل پر درد و غم دیدن رویش دواست
.
گر به وصالش رسم جان بفدایش کنم
تک نه منم ، عالمی در قدمش جانفداست
.
گر به تجلا شود من به تماشا روم
با نظری دل برد دلبر ما دلرباست
.
نام ورا بر زبان بردم و آتش گرفت
در دل پر درد من محشر دیگر به پاست
.
خرمم از سوز او سینه شود چاک چاک
سوزم اگر روز و شب از غم هجرش رواست
.
دیده به ره مانده ام زو خبر خوش بیاد
دل نگرانم چرا نامد و ره آشناست
.
ره به خطا رفته یا وعده فراموش کرد؟
اهل وفا هست و بر مانده رهان رهنماست
.
دیده به دریای اشک غوطه ور و خون چکان
دل به تلاطم که آن دلبر رعنا کجاست
.
من که «هدایت» شدم راهِنِ حسن توام
قبلۀ دل ابرویت قوسی محراب ماست
.
. سبک ای دل اگر عاشقی
- دوشنبه
- 15
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 12:27
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد هدایتی
ارسال دیدگاه