مینویسم برای محبوبم
تا بیایی اسیر آشوبم
سنگ عشقت به سینه میکوبم
از همیشه عزیز تر برگرد
مینویسم به گریه سر کردم
همه شب با غمت سحر کردم
خون به این قلب در به در کردم
به دعایم تویی اثر برگرد
مینویسم که دائم الآهم
دست من را بگیر گمراهم
پس کجایی عزیز دلخواهم
از جدایی بکن حَزَر برگرد
مینویسم بیا بهارم باش
بی قرارم بیا قرارم باش
چشم امید روزگارم باش
شام غم را بکن سحر برگرد
مینویسم که چاره ای بکنی
حال من را نظاره ای بکنی
سوی قلبم اشاره ای بکنی
زد به قلبم غمت شرر برگرد
مینویسم منم بدهکارت
تو بزرگی بکن به سربارت
هرکجایی خدا نگهدارت
من یتیمم تویی پدر برگرد...
۹۹/۲/۱۶
- سه شنبه
- 16
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 13:37
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد حبیب زاده
ارسال دیدگاه