غزل_مناجات
(رفتم که خار از پا کشم محمل ز چشمم دور شد)
(یک لحظه غفلت کردم و صد سال راهم دور شد)
گل بودم و خوش رنگ و بو رفت از رخ من آبرو
یارم بیا بر من بگو از چه دو چشمم کور شد
یارم کنارم بود و من از رویتش غافل شدم
من را صدا میزد ولی سیمای او مستور شد
افغان از آن روزی که دل با معصیت مانوس شد
بی درد بودم کان زمان یارم ز من رنجور شد
از من نصیحت بر شما دوری کنید از ادعا
زیرا زبان و قلب من قبل از گنه مغرور شد
راه حرم پر پیچ و خم در بین ره خوار عدم
خواهی رسید گربر حرم باید پستی دور شد
#علی_اصغرخواجه_زاده
- چهارشنبه
- 17
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 13:50
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
علی اصغر خواجه زاده
ارسال دیدگاه