هرچه عمرم رفت و شد مویم سپید
چشم تو از من به جز عفلت ندید
قصه ی من هم به پایانش رسید
ناامیدم ناامیدم ناامید
آمده عبد فراری سر به زیر
یا مجیر و یا مجیر و یامجیر
گرچه من نان علی را خورده ام
دل به دست او ولی نسپرده ام
صاحبم را سالها آزرده ام
آخر کارم شده افسرده ام
شرم بر من!توبه کردم دیر دیر
یا مجیر یا مجیر یا مجیر
رفت از یادم که نوبت میرسد
این شلوغیها به غربت میرسد
لحظه مرگم به سرعت میرسد
نوبت آن قبر خلوت میرسد
دوملک هستند آنهم سختگیر
یا مجیر و یامجیر و یا مجیر
دیگر این پرونده پیش قاضی است
حضرت صاحب ز من ناراضی است
مننماز و روزه هایم بازی است
سالها کارم فقط لفاظی ست
تو بزرگی و من آن عبد فقیر
یا مجیر و یا مجیر و یا مجیر
آخر از امروز و فردا کردنم
بوی معصیت گرفته این تنم
دوستی ها میکنم با دشمنم
آنکه عمرش را هدر داده منم
حضرت باران بزن بر این کویر
یامجیر ویا مجیر و یامجیر
غصه دارم غصه های بی حساب
مستحقم تا بسوزم در عذاب
مانده بهر من فقط یک انتخاب
ناله از دل میکشم یا بوتراب
من علی دارم!امامی بی نظیر
یا مجیر و یامجیر و یا مجیر
مستم و هشیار میگویم علی
هرکه گفت از یار میگویم علی
یکصدو ده بار میگویم علی
جای استغفار میگویم علی
او گرسنه نوکرانش سیر سیر
یا مجیر یا مجیر یا مجیر
گرچه ما خاریم گلشن کربلاست
خاک ما گفته ست میهن کربلاست
جنت عشاق اصلا کربلاست
راه آدم گشتن من کربلاست
کربلا راهم بده ای دلپذیر
یا مجیر و یا مجیر و یامجیر
در شلوغی های آن گودال تنگ
گیسویی از پشت سر میخورد چنگ
نیزه بود و تیغ بود و چوب و سنگ
پیش زینب خورد طبل ختم جنگ
ماند بی سر پیکری بین حصیر
یا مجیر و یا مجیر و یامجیر
- شنبه
- 20
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 11:24
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سید پوریا هاشمی
ارسال دیدگاه