تو تَرَحُّم نکنی پس که تَرَحُّم بکند
تو تَبَسُّم نکنی پس که تَبَسُّم بکند
پشت هم جرم و خطاهای من بی سرو پا
آتش معصیتم را پُرِ هیزم بکند
همه جا بندهی تو رفته و ردش کردند
عاقبت آمده تا با تو تکلم بکند
تو نگاهش نکنی بار گناهش او را
آخرْ انگشت نمای همه مردم بکند
خواهش بنده ات این است نخواهی محشر
در شلوغی پسر فاطمه را گُم بکند
بگذارید که این بنده بماند تاکه
دوسه خط گریه برای شب سوم بکند
یک نفرنیست که در هلهله ی شام خراب
سینه اش را سپر صورت خانم بکند
آنقدر مویِ سرش سوخت درآتش کَم شد
چادرِ سوخته اش تا به ابد پرچَم شد
#مناجات_با_خدا
#مهدی_نظری
- دوشنبه
- 29
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 5:38
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
مهدی رحیمی زمستان
ارسال دیدگاه