• دوشنبه 3 دی 03

 محمود اسدی

زمزمه شب نوزدهم/تا ضربه ی شمشیر بر سر مولا خورد

631

تا ضربه ی شمشیر بر سر مولا خورد
شد زنده در چشمش که خون دلها خورد
با سر زمین خورد و عرش خدا لرزید
گویا دوباره میخ بر قلب زهرا خورد

علی به مسجد با فرق دو تا افتاد
با ذکر یا زهرا، حیدر ز پا افتاد
شد زنده در پیش نگاه او این غم
که در روی جسم خیرالنسا افتاد

روی گلیمی تا خانه تو را بردند
به خاطر زینب چه بی صدا بردند
ولی حسینت را از بس که پاشیده ست
از گوشه ی گودال با بوریا بردند
*******
شائق
اللّهم عجّل لولیک الفرج

  • سه شنبه
  • 6
  • خرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 17:15
  • نوشته شده توسط
  • سادات

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران