یا زینب(س)
الا ای هستی زینب کجایی
کشد آخر مرا درد جدایی
از آنروزی که گشتم بی برادر
ندارد زندگی دیگر صفایی
امان از غربت و وای از اسیری
غریبی وغم بی آشنایی
شدم نزدیک شهر شام اکنون
شدم آماده بهر هر جفایی
دیار دشمنان خونی ما
نباشد دیگر امید رهایی
نوای هلهله آید به گوشم
نوای ما نوای بینوایی
ببارد سنگ از هرسوحسینم
کند شامی چنین عقده گشایی
سرتو روی نی ای جان زینب
کند از خواهر خود دلربایی
امان از خنده های شوم دشمن
امان از چشمهای بی حیایی
بود دشوار بر زینب شام و
میان کوچه هایش جابجایی
دعا کن عمر من اینجا سرآید
دعا کن زینبت گردد فدایی
شعر :اسماعیل تقوایی
- شنبه
- 29
- شهریور
- 1399
- ساعت
- 15:19
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه