خــــــیمه نزن در کربلا
آتیش زدن به خیمه ها
ای آه و واویلا
وای ازغم اینجا
شمر دور خیمه می رود
ضجر دورٍ عمه می رود
سوزان شده گرما
زینب شده تنها
تو در بیار انگشترو
درشیبٍ گودال تونرو
حرمله پیدا شد
درخیمه غوغاشد
اومد حسین به کربلا
شمرآمده در خیمه ها
تیغ و نی وخنجر
سوراخ میشه پیکر
ای وای حسین اینجاکجاست
شمر و سنان در قتلگاست
خیمه همه مضطر
وای از علی اکبر
شمر و سنان پست وبدند
اهلٍ حــــــرم رو می زدند
میترسم از اینجا
تنها بینٍ اعدا
دیدم که اهل خیمه ها
بودن به زیرٍ دست وپا
قلبم شده غوغا
برگردحسین اینجا
از غصه جون میده حسین
باز بوی خون میده حسین
برگرد علمدارم
ای طفلٍ شیرخوارم
داره میاد زینب ز راه
داردبه لب غصه وآه
غارت میشه معجر
عمامه""انگشتر
شاعر: سیدحمیدرضا عزیزی
- پنج شنبه
- 17
- مهر
- 1399
- ساعت
- 1:13
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
ارسال دیدگاه