نمیره از یادم چیا دیدم تو کوچه
هنوز صدا نالت توی گوشم می پیچه
دم غروب میشه دلم بدجور می گیره
صحنه ای که میزد تورو یادم نمیره
مگه میره یادم
ناله و فریادم
هی با لگد میزد
به گریه افتادم
از زندگی سیرم من دیگه دارم میرم من
یه عمر بعد از مادر با کوچه درگیرم من
شاهد دردامه همین موی سپیدم
شاهده که هرروز و شب من چه کشیدم
وقتی زمین خوردی دلم بدجور به هم ریخت
این صحنه رو هر روزه و هرلحظه دیدم
روضه مکشوفه
برام غمت مادر
دیدم زمین خوردی
جلو چشام با سر
دارم میام پیش تو دارم میام مادر جان
از خدا خیلی وقته مرگ و می خوام مادر جان
- یکشنبه
- 2
- آذر
- 1399
- ساعت
- 10:10
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
وحید محمدی
علی شکری