کشورم سرزمین محنت و رنج
در عوض قهرمان سرسخت است
چقدَر ضربه از خودی ها خورد
تا ابد هضم این خبر سخت است
کشورم یک تنه میان نبرد
گرچه با دست های پُر ، زخمی است
بر تن شیر جای پنجه ی گرگ
کهنهشیری که از ترور زخمی است
کشورم سرزمین رویش علم
از نگاهش امید می روید
سرزمینی که روی هر وجبش
لاله لاله شهید می روید
برف پیری به روی سر ، امّا
چشم خیسش به راه فرزند است
بغضی از آه آتشین دارد
شاهد ماجرا دماوند است
گر چه از پشت خنجرش زده اند
روزگار اینچنین نخواهد ماند
به علمدار کربلا سوگند
علَمش بر زمین نخواهد ماند
علَم عِلم می رود بالا
با جهادی به رنگ خون شهید
ره به سوی خدا نخواهد برد
هر مسیری که شد بدون شهید
شهدا شاهدان عالَم غیب
راهشان هم به جز سعادت نیست
هر که در زندگی شهید نشد
لایق شربت شهادت نیست
ما و از یاد بردن این غم
ما و تدفین خاطره ، هیهات
دل سپردن به وعده ی دشمن
ما و میز مذاکره ، هیهات
با خروش قیام حزب الله
می رویم از فرات ِ جان تا نیل
اندکی صبر ، اَیُّهاالاحرار
می رسد روز محو اسرائیل
کشورم کشور امام رضا ع
ملّتم ملّت امام حسین ع
مکتبم مکتب سلیمانی
هستم از پیروان پیر خمین
می رسد جمعه ی شریف ظهور
به یقین وعده ی خدا حتمی است
در پی فتح قدس ، با شهدا
گذر از مرز کربلا حتمی است
- سه شنبه
- 11
- آذر
- 1399
- ساعت
- 11:54
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
اسماعیل شبرنگ
ارسال دیدگاه