یاعلی بن موسی الرضا(ع)
زائری دور از همه زوّار، فکرش را بکن
گر چه رفتی بارها؛ این بار، فکرش را بکن
دستهای خالیات را دستِ سلطان دادهای
آمدی پشتِ درِ دربار، فکرش را بکن
با مفاتیحالجنان «بابالرضا» وا میشود
یا سلامی بعد از استغفار، فکرش را بکن
قطره قطره گنبد از چشمانِ خیست میچکد
اشکِ شوقِ لحظهی دیدار، فکرش را بکن
از طلایش ریخته پای کبوترهای صحن
گنبدِ بالای گندمزار، فکرش را بکن
باز دستِ پنجره فولاد، دستی را گرفت
میشوی بیمارِ یک بیمار، فکرش را بکن
میهمانِ حضرتی؛ با لقمههای حضرتی
با خودش همسفرهای انگار، فکرش را بکن
میپری در آسمانِ هشتمین بیتِ غزل
بالهایت را نکن انکار، فکرش را بکن !
بعدِ رویایی که دستت شد دخیلی بر ضریح
بین آغوشش شدی بیدار، فکرش را بکن !
- یکشنبه
- 16
- آذر
- 1399
- ساعت
- 14:59
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
رضا قاسمی
ارسال دیدگاه