به گريه كردم از بلبل سؤالی
که عاشق بر كدامين مه جمالی
به خود گفتم كه گوید گل، وليكن
بنازم کز وفا گفتا، ابوالفضل
نگاهی بر دو بالش كرد و ناليد
پری زد در هوا گفتا، ابوالفضل
به گل گفتم كه زيباتر زگل كيست
بگفتا از همه زيبا ابوالفضل
به دريا گفتمش قطره كدام است
بگفتا قطره من، دريا ابوالفضل
چكيد آبی به روی تكه سنگی
بگریيد و صدا زد يا ابوالفضل
يقين عيسی ز بهر زنده كردن
به گوش مرده گفتا یا ابوالفضل
« فتا » هردم، دم از عباس می زد
كه تا محشور گردد با ابوالفضل
- یکشنبه
- 16
- آذر
- 1399
- ساعت
- 18:45
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
ناشناس ؟؟؟
ارسال دیدگاه