دار فاني را حياتم از براي زينب است
هر كجا باشم دلم اندر هواي زينب است
نام نيكويش بود زينت به لب از كودكي
بلبلي شوريده ام دل مبتلاي زينب است
مجلس ما كه چنين شور و صفا دارد دلا
اين همه مهرو محبت از صفاي زينب است
نوحه خوانان نوحه خواني ارث آن دُخت عليست
عّزت و جاهي كه داريد از سخاي زينب است
من چه گويم از فراقش ميزند آتش به جان
روزوشب اين دل نشسته درعزاي زينب است
بسکه از کین عدو دیده ستم اندر جهان
عالم هستي غمين از ماجراي زينب است
بر جهان حاشا دگر آيد چو زينب دختري
چرخ گردون مات و مبهوت از وفاي زينب است
چون مكيده شير از سرچشمه ی فضل و شرف
درس تقوا و حجاب آواي زناي زينب است
آنكه در عالم بناي ُظلم را ويرانه كرد
خطبه دشمن شكن نُطق رساي زينب است
زينت نام علي و عاشق نام حسين
شاهد هم اين و هم آن كربلاي زينب است
با بصيرت گر به تّل زينبيّه بنگري
آنچه را بيني يقين دان رّد پاي زينب است
همچو كوهي در مصائب بُردبار و استوار
استواري شيوه ی قّد رساي زينب است
آنچه مانع گشته معجر بركشد از روي سر
عفت است وعصمت وحُجب و حياي زينب است
مات ومبهوتم چه گويم از دل غم ديده اش
آنچه داغ است در جهان گويا براي زينب است
روز عاشورا به داغي داغ ديگر ديده است
بر سرش موي سپيد از نينواي زينب است
در ميان قتلگه پرپر دو گل از جور كين
اين دوگل از بوستان با صفاي زينب است
آنكه در راه خدا دستش جدا گشته زتن
با وفا سرلشگر و صاحب لواي زينب است
آنكه در بالاي ني قرآن تلاوت مي كند
ره گشاي انقلاب و رهنماي زينب است
تازيانه خوردن و طعنه شنيدن بهر دين
گر كران تا بي كران باشد رضاي زينب است
شد سفير نهضت كرب و بلا آن شيره زن
دين اگر دارد جلا از انجلاي زينب است
با قدي خم گشته قد قامت نموده نيمه شب
بر صلوة نافله ويرانه جاي زينب است
اي آخوندي گرتوداري مشكلي در دل بگو
چونكه حلّال مشاکل هم دعاي زينب است
- سه شنبه
- 18
- آذر
- 1399
- ساعت
- 23:22
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
کربلایی حسن آخوندی
ارسال دیدگاه