روزگاری کربلا را نینوا می گفته اند
سرزمینی شوره زار و بدهوا می گفته اند
تا حسین آمد صفا آورد با خود نینوا
کرد ثابت گفته ها را نابجا می گفته اند
خرم آن دل را که با معشوق خود در خلوت است
روز و شب در خلوت و مشغول ذکر و طاعت است
عاشقی در کربلا دیدم که با معشوق گفت
کربلا را هر که بیند گوئیا در جنت است
خانه دل را بیا با ذکر حق آباد کن
یا حسین گوی و دل از زندان غم آزاد کن
یا به عالم حج برو صد بار ، یا یک مرتبه
در دیار کربلا باش و خدا را یاد کن
این دیاری را که نامش کربلا بگذاشتند
قبله گاه و کعبه اهل ولا بگذاشتند
شد در آن دارالشفای شاه مظلومان بنا
بهر هر دردی در آن تربت دوا بگذاشتند
- چهارشنبه
- 26
- آذر
- 1399
- ساعت
- 22:46
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
ابوالفضل عباسی معروفان
ارسال دیدگاه