• پنج شنبه 1 آذر 03

 ابوالفضل عباسی معروفان

قتلگاه -(تا به مقتل زینب کبری رسید)

749

تا به مقتل زینب کبری  رسید
هر طرف فریاد وا ویلا رسید

یا حسین گفت و به دریا   زد   دلش
مضطرب می جست هر سویی گلش

از یسار و از یمینش   می گذشت
بر سر جسمان بی سر می نشست

تا بگیرد یک نشان از   دلبرش
آرزوها می گذشت اندر سرش

هر چه گشت از دلبرش بویی نیافت
دست بر سر ناگهان سویی   شتافت

همره  زینب   ملائک   پر   زدند
دور یک گودال خون شهپر زدند

دیدن   آن   منظره   دلگیر بود
نیزه بود و سنگ بود و تیر بود

خواهری غمدیده بود و بوی یار
بوی جنت می رسید از کوی یار

سنگها و تیرها   را   دور  کرد
کشف راز از پیکر مستور کرد

تا به چشمش جسم بی سر را بدید
شد  پریشان  جامه   غم   را  درید

باب غم بر روی زینب باز شد
سوز دل با محرمش آغاز شد

گفت بی سر خفته ای ای سرورم
سنگرت سنگ است ای همسنگرم

پرچم    تکبیر   را   افراشتی
کاش اندر پیکرت سر داشتی

یاد ایامی که   شوقی  داشتیم
بوسه بر لبهای هم می کاشتیم

داشتی سودای عشقی در سرت
سر نداری   من   فدای   پیکرت

سینه ات را شرحه شرحه کرده اند
وای ! بی شرمان سرت را  برده اند

بوسه بر این سینه خواهم زد حسین
تا ندا از سوی عرش آید !  حسین !!!

پیکر  ناز  حسین  صددچاک شد
روح زینب با حسین بر خاک شد

بی حسین زینب اسیر ماتم  است
بعد از این تقدیر زینب مبهم است

بر دل این بادیه خواهم نوشت
نینوا   اسرار   دارد    از بهشت

ای برادر عشق تو مشق من است
قتلگاهت کعبه عشق   من  است




کانال اشعار عباسی معروفان اهری

  • چهارشنبه
  • 26
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 22:58
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران