چشم وا کردم و دیدم که شدم سینه زنت
همه ی عالم و آدم به فدای حسنت
می چکد نام دل آرای علی از سخنت
سپر حیدر کرار شده جان و تنت
زیر پاهای تو صد چشمه ی کوثر جاری ست
جای خون در رگ تو عشق به حیدر جاری ست
شهر روشن شده از نور تو ، بانوی علی
ای نفس های حسن ، ای همه نیروی علی
ما ثناگوی تو ایم و تو ثناگوی علی
نفس حیدری ات قوت بازوی علی
سایه ی چادر تو بر سر هر سینه زن است
نام تو وقت سحر ذکر قنوت حسن است
وصف تو کار بشر نیست...فقط کار خداست
همه ی خلق به عشق تو بمیرند، رواست
پادشاه است کسی که در این خانه گداست
خاک پاهای غلامان شما نیز شفاست
ذکر پرواز مَلَک های مُقَرب زهراست
همه ی دلخوشی حیدر و زینب زهراست
- پنج شنبه
- 11
- دی
- 1399
- ساعت
- 14:32
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
احسان نرگسی رضاپور
ارسال دیدگاه