بهشت
پدر، مزار مخفی، چادر خاکی
حیات
روح رسول خداست در تن او
فرشته
می چکد از رشته های دامن او
کلیدهای
تمام خزانه های بهشت
جواهری
است که آویخته به گردن او
از
آن مزار شریفش همیشه ناپیداست
که
گم شده همه عالم به خاک مدفن او
چگونه
دوست ز درگاه او شود نومید
که
از کرامت او شرم داشت دشمن او
چگونه
نشنود از او پدر شمیم بهشت
که
جبرئیل دمد جای گل ز گلشن او
صحیفهء
دل مولا کتیبهء حرمش
سلام
روح محمّد به مصحف تن او
برهنه
پا به حریمش بیا که مدهوشند
هزار
موسی عمران به طور ایمن او
یگانه
حامی جان بر کف علی زهراست
که
بود چادر خاکی به کوچه جوشن او
کسی
که دم نزند از ثنای او «میثم»
سزد
که سرکشد از بامِ چرخ، شیون او
- یکشنبه
- 14
- دی
- 1399
- ساعت
- 17:44
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه