• سه شنبه 15 آبان 03


شعر حضرت رقیه (س) (پیرهن را یادگار مادرش را پس بده)

1175
1

پیرهن را یادگار مادرش را پس بده
بی حیا انگشت و آن انگشترش را پس بده
این عروسک مال تو این تکه نان را هم ببر
هر چه می خواهی بزن اما سرش را پس بده
چشم و نامحرم زیاد است بر سر بازار شام
عمه ام طاقت ندارد معجرش را پس بده
آیه آیه شد علی اکبر ، و بابایم خمید
جان زهرا آیه های کوثرش را پس بده
کل امید دل بابا علی اکبر است
مصطفی و مادر و آن حیدرش را پس بده
اصغرم را من خودم دیدم که گرگی میدرید
راس او را که ربودی پیکرش را پس بده
بی قرار اصغر است و چشم او گریان رباب
پس بیا و مرحم چشم ترش را  پس بده
آب ها مال شما و مشک ساقی مال تو
لا اقل دست امیر لشکرش را پس بده
هر دو چشمان عمویم مثل گوهر بوده اند
دست او را که ندادی گوهرش را پس بده
این عروسک مال تو این تکه نان را هم ببر
هر چه می خواهی بزن اما سرش را پس بده
شاعر: مصططفي شالباف
 

  • جمعه
  • 24
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:23
  • نوشته شده توسط
  • feiz

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران