از بارگاه جنت شعله زبانه میزد
اهل مدینه آتش بر درب خانه میزد
آن خانه ای که مریم جاروکش درش بود
آتش به دست ثانی رقص زمانه میزد
از نعره های ثانی لرزید عرش اعظم
زهرا در آن هیاهو هویِ یگانه میزد
مابین شعلهٔ در، بر مرتضیٰ سپر شد
ثانی چنین گلی را در آشیانه میزد
تنها نبود ثانی، سیصدنفر در آنجا
همسنگر علی را بس وحشیانه میزد
آخر به عشق حیدر پهلو و دست بشکست
قنفذ به زخم پهلو با تازیانه میزد
مردی نشد بگوید دیگر مزن به ثانی
بر زلفهای زینب آن دست شانه میزد
آن نوگلی که طه بر دست مرتضی داد
از باد اگر امان بود صدها جوانه میزد
اینک « فقیرخوئی» با اشک میسُراید
از بارگاه جنت شعله زبانه میزد
- شنبه
- 25
- بهمن
- 1399
- ساعت
- 22:24
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مجید قلعه بیگی
ارسال دیدگاه