یا هادی المضلین درد مرا دوا کن
من را مقیم کوی سرداب سامرا کن
یا هادی المضلین درمانده و فقیرم
از لطف و از کرامت حاجات من روا کن
یا هادی المضلین سینه زن حسینم
من را به یک اشاره راهی کربلا کن
یا هادی المضلین ماه رجب رسیده
مس وجود من را از لطف کیمیا کن
هر صبح جمعه از شوق ندبه ز سر گرفتم
یا هادی المضلین بهر فرج دعا کن
زهر جفا چه کرده با پیکر ضعیفت
آقا به کام عطشان کمتر تو التجا کن
مانع نباشد آقا با کام تشنه از زهر
نور دو دیده ات را خواهی اگر صدا کن
وقت گریز روضه آمد دوباره یادم
گفتا که شمرخولی، سرها به نیزه ها کن
یکسو سر حسین و یک سو سر علمدار
راس علی اصغر از پیکرش جدا کن
در بین راه دیدم با خنده گفت خولی
اخنس بیا ز روی نیزه سری سوا کن
ذکر لب سکینه در بین راه این بود
بابا بیا ز پایم زنجیر را تو وا کن
- دوشنبه
- 27
- بهمن
- 1399
- ساعت
- 12:34
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه