مثل گدا که باشد سوی کریم راغب
من آمدم به سویت در لیلۃ الرغائب
سالی گذشت اما ، بودم همان که هستم
امشب مگر بگیری ، ای ذوالجلال دستم
دستم دوباره مثلِ ، هر روزِ سال خالیست
از سوز و اشک و آه و ، از شور و حال خالیست
چون جنس بی بهایی ، افتاده بین راهم
از جانب تو یا رب ، محتاج یک نگاهم
امشب پی بهانه بودی که من بیایم
خواب از سرم ربودی تا بشنوی صدایم
می شد که من هم امشب ، در خواب ناز باشم
بی بهره از کمیل و راز و نیاز باز باشم
اما کرم نمودی ، دادی تو باز راهم
انداختی تو سمتِ راز و نیاز راهم
خواندی و آمدم من ، اما گناهکارم
امشب به بخشش تو خیلی امیدوارم
با مهر و با محبت بی عذر و بی بهانه
واکن به سویم امشب آغوشِ مادرانه
بیراهه رفتم اما اَنتَ الّذی هَدَیْتَ
بیمار نفْسم اما اَنتَ الّذی شَفَیْتَ
من رو سیاهم اما اَنتَ الّذی سَتَرْتَ
غرق گناهم اما اَنتَ الّذی غَفَرْتَ
در لیلۃ الرغائب سویت کشیده میلم
با شوق تو نشسته بر سفره ی کمیلم
ماه رجب رسید و سرمست کوثرم من
در لیلۃ الرغائب دلتنگ حیدرم من
من آمدم به سویت با این دل شکسته
یا رب ببین که بر دل مهر علی نشسته
امشب به شوق حیدر بیدار مانده ام من
در سایه ی کمیلش ، نام تو خوانده ام من
یا رب به حق مولا امشب ببخش ما را
یا رب به حق زهرا امشب ببخش ما را
امشب دلم دوباره شور و نوا گرفته
امشب دلم هوای کرببلا گرفته
امشب در انتظارِ ، روزی کربلایم
امشب پی برات از ، دست امام رضایم
امشب دلم به غیر از او گفتگو ندارد
غیر از وصال رویش دل آرزو ندارد
با یا حسین عمری ، در شور و در نوایم
امشب به اشک روضه راهی کربلایم
با روضه خوان بگو که امشب بگو ز گودال
امشب بگو به گودال ارباب رفته از حال
امشب بگو ز گودال آید صدای مادر
بر سینه اش نشسته در پیش چشم خواهر
گودال بود و شمر و ، کندیِ خنجر او
با ضربه ها جدا کرد ، او از قفا سر او
امشب به اشک روضه می خوانمت خدایا
یا رب رسان تو دیگر صاحب زمان ما را
امشب به شوق مهدی بی تاب جمکرانم
باشد که خاک کویش بر دیده ام رسانم
- پنج شنبه
- 30
- بهمن
- 1399
- ساعت
- 16:17
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
ناصر شهریاری
ارسال دیدگاه