الهی ستایش سزاوار توست
که عالم ستایشگرکار توست
چه بسیارمنظومه درکائنات
همانا به تسبیح وازکارتوست
هزاران چوخورشیدومه مستنیر
زیک گوشه ازشرق الانوارتوست
واین نظم مکشوفهٔ بس عظیم
فقط جزئی ازصنع آثار توست
عناصرکه خودجوهر هستی اند
نمودی زآثار واسرار توست
جهان با تمام جهانیت اش
چویک نقطه درخط پرگارتوست
از این نقطه کزهیچ هم کهتراست
چه گویم،که ناگفتنم بهتر است
همین بس که گویم دراین هیچگاه
تورابر نتابیده ام هیچ گاه
تومافوق ادراکی و فهم ما
به عکس است ای رب عالم پناه
نگنجد به الفاظ اوصاف تو
نه درلفظ اعظم،نه اکبر ،نه جاه
مگرواژهٔ بی نهایت. شود
پساوند آن واژ گان یا الاه
الهی بمصداق ران ملخ
زموری براشعار من کن نگاه
که ازبحر اوصاف تو قطره ای
چکاندم به دفتر من روسیاه
به امیدآنکه وصولش کنی
چویک تحفه ازمن قبولش کنی
که برهرکه شامل شود این مقام
شوددردو عالم عزیز انام
هرآنکس که گردید. مقبول تو
ملائک دعا می کنندش مدام
بیافزائیش ارج وقربی چنان
به اوغبطه ورزند هر خاص وعام
بجائی رسد رتبهٔ بندگی
که شاهان عالم شوندش غلام
نظرچون کنی برحقیری چومن
شودحرمت وعزت اش مستدام
الهی بحق کلام. خودت
عطا کن مرا اعتبار. کلام
که درهرمکان وبه هر انجمن
نگویم به غیرازحقیقت سخن
توای آنکه هرحکم ات ازحکمت است
به آن حجت حق که درغیبت است
به قرآن منزل که هرآیه اش
دلیل ره عزت و رحمت است
به والشمس و ،والعصر،و،والعادیات
که مارامبرز ترین حجت است
به لولاک وتفسیر ربانی اش
که انگیزه و علت خلقت است
به امن یجیبی که هرذکرآن
کلید بر آوردن حاجت است
الهی بحق دعای فرج
که ورد زبان همه امت است
دل شیعیان راعطا کن قرار
شود دولت مهدی ات برقرار
- سه شنبه
- 12
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 12:7
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
ارسال دیدگاه