مرا ببر به خرابات شام ، عبدالله
که خواب شد به دوچشمم حرام عبدالله
نپرس اینکه دوباره چه یادم افتاده
نپرس اینکه کجا و کدام ، عبدالله
که من به گوش خودم می شنیدم از زن ها
صدای هلهله از پشت بام ، عبدالله
من از کدام بگویم که داغ بسیار است
نگاه حرمله یا ازدحام عبدالله
نه اینکه مرگ من امروز بوده باشد ، نه
همان زمان شده عمرم تمام عبدالله
همان زمان که به همراه دخترش دیدم
بروی نیزه جمال امام عبدالله
اسارت از همه ی دردها گران تر بود
و بدتر از همه ، الشام ..شام ، عبدالله
- جمعه
- 15
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 11:17
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
سیده فرشته حسینی
ارسال دیدگاه